زبان حال حضرت زینب خطاب به سر برادرش‏

اى انیس بزم عشق و محرم کاشانه‏ام جام لبریز بلا را با تو هم پیمانه‏ام
هر دو مى‏سوزیم از یک شعله در بزم وصال فرق ما این است تو شمعى و من پروانه‏ام
هر دو یک نوریم اى جان من آخر از چه رو تو چراغ مطبخى من شمع در ویرانه‏ام
اینکه فرق تو بود مجروح و کتف من کبود سرنوشت تو است گردیده است بار شانه‏ام
تو هما آسا گرفتى بر سر نى آشیان من چو قنقذ ز آتش سوختم با لانه‏ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد