داستان منهال


منهال بن عمرو مى‏گوید: در شام بودم دیدم سر امام حسین (علیه السلام) را بر سر نیزه‏اى نصب کرده‏اند و مردى در جلوى او سوره کهف را مى‏خواند وقتى که به این آیه ام حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا رسید، آن سر با بیانى بسیار شیوا و رسا فرمود: اعجب من اصحاب الکهف، قتلى و حملى شگفت‏انگیزتر از اصحاب کهف، کشتن من و به دورگرداندن سر من است.

وقتى که یزید دستور داد گردن پیک پادشاه روم را بزنند چون اعتراض کرد چرا پسر دختر پیغمبرتان (صلى الله علیه و آله و سلم) را کشتید؟ آن سر مقدس با صداى بلند فرمود:

لا حول و لا قوه الا بالله.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید،یه بنده ی خدا پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ

لاحول ولا قوه الا بالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد