از روزى که امام حسین (علیه السلام) با به عرصه وجود گذاشته پیوسته وابسته به قرآن بود و هرگز بینشان جدایى نمىافتاد، زیرا حسین (علیه السلام) و قرآن هر دو ثقل رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و پس از وى حجت بر امت بودند و رسول اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم) تصریح فرمود: آن دو هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد تا روزى که کنار حوض کوثر بر او وارد شوند. از اینرو حسین (علیه السلام) در طول عمر شریف خود چه در حضر و چه در سفر یک لحظه از تلاوت و قرائت قرآن جهت تهذیب و ارشاد مردم کوتاهى، و احساس خستگى نمىنمود حتى در روز عاشورا که در برابر اقیانوس مواجى از دشمن قرار گرفته بود باز هم براى اتمام حجت و روشن کردن راه صواب، براى مردم از تمسک به قرآن دست بر نداشت.
آرى فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تا نهایت، حرکتش حرکت قرآنى بود تا آنجا که سر مقدسش نیز بالاى نى قرآن مىخواند تا شاید به واسطه قرآن نور حق در وجودشان جرقهاى بزند و هدایت بشوند، الا اینکه انگیزه هدایت، جز کم بینشى و کوردلى و ناشنوایى بر آنها چیزى نیافزود طبع الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوه در اثر خباثتى که داشتند خداوند پردهاى بر دلها و بر چشم و گوششان نهاد تا حق را نفهمند. این مسأله براى کسى که پى به اسرار الهى برده باشد عجیب نخواهد بود زیرا خداى سبحان پس از آنکه این نهضت را به آن شکل خاص و در آن مکان با کیفیت ویژه به خاطر سد باب ضلالت و مصالحى که خودش مىدانست بر سید الشهداء واجب کرد، به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) وحى رساند که این قضاء مسلم را که با قلم تقدیر نوشته شده است، بر فرزندش حسین (علیه السلام) بخواند و اعلام نماید که چارهاى جز تسلیم و خضوع در مقابل امرى که صلاح و مرضى رضاى پروردگار است. نیست لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون کسى حق ندارد از خدا بازخواست کند، ولى اگر کسى اوامر او را ترک نماید در پیشگاه خدا مسئول خواهند بود.
و چون خداى بزرگ اراده فرمود با این نهضت مقدس به امت موجود و به نسلهاى آینده ضلالت و انحراف از راه راست را بفهماند و همه کسانى را که شریعت مقدس بازیچه هواهاى خود قرار مىدهند معرفى نماید لذا دوست داشت هر عملى که موجب تحکیم پایههاى این شهادت مىشود (شهادتى که با خونهاى پاک شهدا صحیفههاى نور نوشته شده است) انجام دهد، از این رو نهضت حسینى مخوف شگفتیهایى است که از درک انسانهاى معمولى بیرون است، و یکى از آن شگفتىهاى همین مسئله مورد بحث ما است که سر بریده مقدس امام (علیه السلام) استشهاد به آیات قرآنى مىکند زیرا از سر بریده سخن شنیدن براى کسانى که شهوات دنیایى کورشان کرده و نمىتوانند حقائق را درک کنند علاوه بر اینکه در اتمام حجت رساتر خواهد بود، عقاید را بر احقیت او که قصدش اطاعت پروردگار است محکمتر مىکند و وخامت عاقبت کسانى را که دست تعدى و عدوان بسویش دراز کردند بهتر نشان مىدهد. چنانچه بارها بنى امیه را بر ذلالت و طغیانشان آگاهى داد. البته از قدرت پروردگار هیچ بعید نیست به خاطر مصالحى که ما نمىتوانیم بفهمیم سر بریده را به سخن بیاورد چنانچه درخت را هنگام مناجات براى حضرت موسى به تکلم مىآورد و آیا سر بریده و درخت در مقابل اطاعت پروردگار یکسانند؟... هرگز، بنابراین اگر کسى بتواند براى مصالحى در شاخ و برگ درخت صوت ایجاد کند در سر بریده، به طریق اولى مىتواند.
ولى طایفه بنى امیه به جاى اینکه از دیدن و شنیدن این همه آیات و ارشاداتى که از سر مقدس دیدند به خود بیایند و متنبه بشوند بیشتر بر شقاوت و ضلالت خود افزودند. لذا براى اینکه بیشتر قدرت خودشان را به رخ مردم بکشند و زهر چشمى از آنان بگیرند ابن زیاد دستور داد سر مقدس را در کوچهها و بازارهاى شهر کوفه، بگردانند تا همه قبائل و طوایف قدرت حکومت را بدانند و کسى جرأت مخالفت با آنان را در سر نپروراند.
سلام.آقا میثم
متن خوب و قابل توجه ایه.
ممنون.
استفاده کردم
سلام.قالب وبلاگو عوض کردی.
رنگ مشکی بخاطر در پیش بودن محرمه؟
رنگ و قالب قبلی خیلی حماسی بود.
بله .محرم به دلم خیمه به پا کرد /دل را حرم وبارگه و خون خدا کرد