اشعار محتشم کاشانى


اى چرخ غافلى که چه بیداد کرده‏اى/ وزکین چها در این ستم آباد کرده‏اى 
 بر طعنت این بس که بر عترت رسول/ بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‏اى 
 اى زاده زیاد نکرد دست هیچگه نمرود/ این عمل که تو شداد کرده‏اى 
 کام یزید داده‏اى از کشتن حسین (علیه السلام)/ بنگر که را بقتل که دلشاد کرده‏اى 
 بهر خسیکه بار درخت شقاوتست/ در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‏اى 
 با دشمنان دین نتوان کرد آنچه تو /با مصطفى و حیدر و اولاد کرده‏اى 
 حلقى که سوده لعل لب خود نبى بر آن /آزده‏اش به خنجر فولاد کرده‏اى 
 ترسم تو را دمى که به محشر درآورند /از آتش تو دود به محشر درآورند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد