سخنرانى فاطمه بنت الحسین (علیه السلام)


پس از سخنرانى حضرت زینب (علیها السلام)، فاطمه‏(523) دختر امام حسین (علیه السلام) رشته سخن را بدست گرفت و گفت:

الحمدلله عدد الرمل و الحصى، و زنه العرش الى الثرى، أحمده و أؤمن به و أتوکل علیه، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله. و ان اولاده ذبحوا بشط الفرات، من غیر ذحل و لا ترات.

اللهم انى اعوذ بک أن أفترى علیک، و أن أقول علیک خلاف ما انزلت من أخذ العهود و الوصیه لعلى بن أبى طالب المغلوب حقه، المقتول من غیر ذنب [کما قتل ولده با یمس‏] فى بیت من بیوت الله تعالى، فیه معشر مسلمه بأنفسهم، تعساً لرؤرسهم ما دفعت عنه ضیماً فى حیاته و لا عند مماته، حتى قبضه الله تعالى الیه محمود النقییه، طیب العریکه، معروف المناقب، مشهور المذاهب، لم تأخذه فى الله سبحانه لومه لائم، و لا عذل عاذل، هدیته اللهم، للاسلام صغیراً، وحدت مناقبه کبیراً، و لم یزل ناصحاً لک و لرسولک، زاهداً فى الدنیا غیر حریص علیها. راغباً فى الاخره، مجاهداً لک فى سبیک، رضیته فأخترته و هدیته الى صراط مستقیم.

اما بعد یا اهل الکوفه، یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء، فانا اهل بیت ابتلانا الله بکم، و ابتلاکم بنا. فجعل بلاءنا حسناً، و جعل علمه عندنا و فهمه لدینا، فنحن عیبه علمه، و عاء فهمه و حکمته، و حجه على الارض فى بلاده لعباده، أکرمنا الله بکرامته، و فضلنا بنبیه محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) على کثیر ممن خلق الله تفضیلا، فکذبتمونا و کفر تمونا، و رأیتم قتالنا حلالاً، و أموالنا نهباً، کأننا أولاد ترک أو کابل، کما قتلتم جدنا بایمس، و سیوفکم تقطر من دمائنا اهل البیت لحقد متقدم، قرت لذلک عیونکم، و فرحت قلوبکم افتراء على الله و مکراً مکرتم، و الله خیر الماکرین، فلا تدعونکم أنفسکم الى الجذل بما أصبتم من دمائنا، و نالت أیدیکم من أموالنا، فان ما اصابنا من المصائب الجلیله، و الزرایا العظیمه فى کتاب من قبل أن نبرأها، ان ذلک على الله یسیر، لیکلا تأسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم، والله لا یحب کل مختال فخور.

تبا لکم فانظروا العنه و العذاب. فکأن قد حل بکم و تواترت من السماء نقمات. فیسحتکم بعذا و یذیق بعضکم بأس بعض ثم تخلدون فى العذاب الالیم یوم القیامه بما ظلمتونا. ألا لعنه الله على الظالمین.

ویلکم! أتدرون أیه ید طاعنتنا منکم. و آیه نفس نزعت الى قتالنا؟ ام بأیه رجل مشیتم الینا؟ تبغون محاربتنا، قست قلوبکم. و غلظت أکبادکم. و طبع الله على أفئدتکم. و ختم على سمعکم و بصرکم و سول لکم الشیطان و أملى لکم. و جعل على بصرکم غشاوه فأنتم لا تهتدون.

تباً لکم یا اهل الکوفه! أى تراث لرسول الله قبلکم. و ذحول له لدیکم. بما عندتم بأخیه على بن أبى طالب جدى و بنیه و عترته الطیبین الاخیار. و أفتخر بذلک مفتخرکم.







نحن قتلنا علیاً و بنى على بسیوف هندیه و رماح
و سبینا نسائهم سبى ترک و نطحنا هم فأى نطاح


بفیک ایها القائل الکثکث و الآثلب، افتخرت بقتل قوم زکاهم الله و طهرهم و أذهب عنهم الرجس فأکظم و أقع کما أقعى أبوک فانما لکل امرى‏ء ما اکتسب. و ما قدمت یداه. حسدتمونا ویلاً لکم على ما فضلنا الله تعالى، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم. و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور.

ترجمه:

به اندازه ریگیهاى بیابان و سنگریزه‏هاى صحرا و دشتها، و هم وزن آسمانهاى سر برافراشته تا اعماق زمینها خدا را سپاس مى‏گزارم و به او ایمان دارم و در تمام امور به او اعتماد و اتکال مى‏ورزم، و به وحدانیت او گواهى مى‏دهم که شریک ندارد و انبازى و محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) بنده خالص و پیام آور او است. و گواهى میدهم فرزندان او را در کنار رود خروشان فرات بدون حق قصاص و بدون کمترین جرمى، صرفاً به خاطر کینه توزى و حسد، با لب تشنه، خونشان را به زمین ریختند.

خداوندا! به تو پناه مى‏برم، از اینکه بخواهم بخواهم بهتانى بزنم و یا بر خلاف حقیقت دروغى را بگویم، و یا غیر از آنچه تو دستور دادى که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) على بن ابیطالب را وصى خود قرار دهد، سخنى بگویم. خداوندا! بعد از پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) حق على (علیه السلام) را غصب کردند، و بدون جرم و گناهى مسلمان نماها، خون مقدسش را در خانه تو در مسجد کوفه ریختند چنانکه فرزنداش را در کربلا به خاک و خون کشیدند.

هلاک و عذاب ابدى بر سران آنان باد! که نه در زمان حیات از او حمایت کردند و نه به هنگام شهادت از وى دفاع نمودند تا اینکه خداى سبحان او را که از هیچ ملامت ملامتگرى بیم و هراسى نداشت با ستایش و منقبت و سرافرازى و راه و روشى عالى با آغوش باز پذیرفت و به سوى خود برد.

پروردگارا! تو او را در کودکى هدایت کردى، و تو از او در بزرگى ستایش نمودى، و او نیز همواره در راه تو و در راه رضاى رسول تو به ارشاد و نصیحت بندگان تو پرداخت و دمى از آن فرو گذار نکرد. در این راه رنج بسیار و زحمت فراوان کشید تا اینکه از وى خشنود شده او را به سوى خود خواندى در حالى که پارسا و ناآلوده به دنیا و مشتاق به آخرت بود که تو او را به صراط مستقیم رهنمون بودى.

اما بعد، اى اهل کوفه! روى سخنم با شماست، اى اهل حیله و نیرنگ و اى خودستایان ترفند باز! خدواند، ما را گرفتار شما، و شما را بوسیله ما امتحان و آزمایش نمود. خیر ما را در این گرفتارى قرار داد، دانش و بینش در علم خود را به ما عطا فرمود نه شما، مائیم گنجینه دانش او، مائیم ظرف علم و حکمت او، مائیم حجت و برهان او در تمام دنیا و بر تمام بندگان او، ما را به کرامت خود بزرگوارى بخشید و به انتساب به پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، از همه خلایق برترى عنایت فرمود. ولى شما آنرا نپذیرفته و ما را تکذیب کردید، بالاتر از آن تکفیرمان نمودید، و خونمان را حلال دانستید، اموالمان را تاراج کردید، آن چنان پنداشتید که از دیار ایران، ترک و کابلیم! اى اهل کوفه! شما کسانى هستید که دیروز از راه کینه توزى جد ما را کشتید، و هنوز خون ما دودمان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) از دم شمشیرهاى شما مى‏چکد، و شما از آن شادمان و خوشحالید، و دلتان سرشار از خنده و طرب است که بر خدا دروغ بستید و توانستید از راه مکر و نیرنگ وارد شوید، و حال آنکه خداى بزرگ، بهترین چاره سازان است. از ریختن خون ما، و از غارت و تاراج اموالمان، خوشحال مباشید که تمام این مصیبتها قبل از آنکه در دنیا بوجود بیایند در لوح محفوظ وجود داشته و ما آنها را میدانستیم که این بر خدا سهل و آسان است. تا از هیچ زبانى غم نخورید و از هیچ سودى خوشحال نگردید که خدا خودپرستان و گردنکشان را دوست ندارد.

ننگ و هلاک باد بر شما اى اهل کوفه! پس از این منتظر لعن و عذاب خدا باشید به همین زودى عقوبتى از آسمان بر شما نازل خواهد شد که بیچاره و نابودتان خواهد کرد. برخى شما را بر بعضى مسلط مى‏کند تا از یکدیگر انتقام بگیرند. پس از آن، به خاطر ظلمى که بر ما کردید تا ابد در عذاب دردناک الهى به سر خواهید برد: آگاه باشید لعنت خدا همواره بر ستمگران باد!

واى بر شما اى اهل کوفه! آیا میدانید با چه دستى بر ما خنجر کشیدید؟ قلبهاى شما را زرنگار قساوت، فرا گرفته است، دلهایتان سنگ و تیره نموده، بر آنها مهر خودرده و از درک حقایق بى بهره گشته‏اید. بر چشم و گوشتان پرده افکند از دیدن و شنیدن حقایق فرو مانده‏اید، شیطان شما را فریفت و گمراهتان کرد، و آنچنان چشم و هوشتان را بست که هرگز هدایت نخواهید یافت.

نابود شوید اى اهل کوفه! آیا مى‏دانید چه خونى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به گردن شما است که از شما طلب خواهد نمود؟ خونى که با برادرش على بن ابیطالب جد من و با فرزندان و دودمان پاک و بزرگوار او عناد ورزیدید و افتخار مى‏کردید و مى‏گفتید:

مائیم که على و فرزندان او را با شمشیرهاى تیز و برنده کشتیم.

و زنان و دخترانشان را اسیر کردیم و بر آنها تا حد نهایى سخت‏گیرى کردیم.

خاک و سنگ تو دهنت اى گوینده، چنین سخنى، تو به ریختن خون کسانى مباهات مى‏کنى که خداوند آنان را پاک و پاکیزه آفرید و از هر پلیدى و آلودگى نگاهشان داشته است...! خشم خود را فرو بر و همچون نشستن سگ روى تهیگاه خود بنشین چنانکه پدرت نشست. هر انسانى در گرو کردار خودش است که انجام داده و بدست خویش آنرا ذخیره فرداى خود کرده است.

واى بر شما اى اهل کوفه! بر کرامتى حسد بردید که خداى صاحب فضل بزرگ، آنرا به ما داده و بر شما برترى و فضیلت بخشیده است. هر کس از نور خدا بهره‏اى نگیرد هرگز از تنگناى ظلمت، رهایى نخواهد یافت و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد