بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت سیدالشهدا وارد منزل شد...
دید حضرت زینب خوابیدن، از دریچه نور آفتاب روی صورت بی بی افتاده.
امام حسین یه نگاه مهربانانه کردن و واستادن جلوی آفتاب...
سایه کردن تا حضرت زینب راحت استراحت کنن.
نمی دونم وقتی حضرت زینب بیدار شدن و این صحنه رو دیدن چی گفتن و چی شد...
علاقه بین این خواهر و برادر غیر قابل تصوره....
خدا دست گذاشت روی این علاقه...
گفت می خوام از همدیگه جداتون کنم...
ابی عبدالله فرمودن:الهی رضاً برضائک....راضیم به رضای تو
بی بی زینب فرمودن: ما رأیت الا جمیلاً...چون تو خواستی برام قشنگه...
چه دلهای داشتن این ها!الله اکبر
دل های ما سرکش شدن...
طاقت دل کندن ندارن....
اربابِ دلِ من..خودت رامش کن...
خودت اهلش کن...
خودت...
سلام
مطلب بسیار قشنگ و قابل توجهی بود.
الهی هب لی کمال الاانقطاع الیک