چه مسیریست که هم مقصد و مبدا دو حرم
خاک پاکش برترین تربت عالم
شده سیراب ز خون جگر گوشه ی خاتم
آن امامی که بود برترین خلق آدم
شده ذرات جهانی ز غمش غریق ماتم
و به درگاه کریمش همه مسکین جمله حاتم
خفته جسم بی سرش در حرم و خیل ملائک هر دم
درطواف و گریه اند تا محشر کبرای عالم
...این حسین
صاحب تخت ملک بین الحرمین؛
چهره گردانی و بینی آن طرف هم غیرت الله
او که تدریس وفا کرد به میدان بلا
او عموی عالم،رؤیای طفلان حرم، اوج عزّت
و ز تشبیه صفاتش به علی هم شده صحبت
آن ابَر مرد که از خشم نگاهش برده جرئت
ز دل دشمن و افکنده درونش لرز و حیرت
...این ابالفضل
به رجوع همه مسکین درین ملک دارد بذل
... .
سخت است درجوانی دل ازجهان بریدن
چشم انتظارمهدی درقبرآرمیدن
من بنده ی حسینم نامم جوادذاکر
زیباست حال فقدان باابجدآفریدن
گفتم برات بمیرم،مردم که زنده گشتم
این است کام شیرین ازدام دل رهیدن
همسایه رسولم آن عاشق حسینی
گفتن خوش است درمن ازشه براوشنیدن
درباغ آرزوهایک آرزوبه دل ماند
بامحنت رقیه درخارهادویدن