هلال بن معاویه، نقل کرده است: مردى را دیدم که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را به دوش مىکشید و مىبرد. در همان حال سر مقدس خطاب به آن مرد کرد و فرمود: فرقت بین رأسى و برنى، فرق الله بین لحمک و عظمک، و جعلک آیه و نکالاً للعالمین. میان سر و بدن من جدایى افکندى خدا بین گوشت و استخوان بدنت جدایى بیاندازد تا جهانیان عبرت بگیرند. آن مرد عوض اینکه متنبه شود تازیانهاى برداشت و آنقدر بر آن سر مقدس زد تا ساکت شد.(560)
سلمه بن کهیل شنید که آن سر مطهر بالاى نیزه آیه: فسیکفیکم الله و هو السمیع العلیم(561) را تلاوت مىکند.
ابن وکبده نقل مىکند: چون شنیدم آن سر مطهر سوره کهف را مىخواند سخت در شگفتى فرو رفتم و تردید کردم که آیا این صداى سر حسین است که من مىشنوم یا صداى دیگرى است؟ در همین حال قرائت قرآن را ترک کرد و خطاب به من فرمود: یا بن وکیده اما علمت انا معشر لائمه أحیا عند ربنا؟! فرمود: اى پسر وکیده! مگر نمىدانى ما امامان راستین (فرزندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)) همیشه در نزد پروردگارمان زندهایم و هرگز نخواهیم مرد؟!
ابن وکیده مىگوید: چون این سخن شنیدم تصمیم گرفتم به هر نحو که شده آن سر مقدس را از آنها بربایم و در جایى پنهان نمایم، در همین اندیشه بودم باز آن سر نورانى خطاب کرد و فرمود: یا بن وکیده! لیس لک الى ذلک من سبیل، ان سفکهم دمى أعظم عندالله من تسییرى على الرمح، فذرهم فسوف یعلمون، اذ الأغلال فى اعناقهم، و السلاسل یسحبون. اى پسر وکیده! اینکار از عهده تو خارج است، ریختن خون من، در نزد خدا بسیار بزرگتر است از اینکه سرم را در کوچه و بازار مىگردانند، (دست بازدار از ایشان، بزودى با هم کیفر کردار خویش را خواهند دید که غل و زنجیر به گردنشان افکنده و کشان کشان به سوى جهنمشان مىبرند.)(56
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون