حضرت زینب دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سخرانى خود خباثت و فرومایگى ابن زیاد را براى مردم تشریح کرد. وى قبل از آنکه به سخنرانى بپردازد از آن جمعیت انبوه و بسیار متراکمى که گرد آمده بودند خواست سکوت، اختیار کنند و به سخنانش گوش فرا دهند، همین که با دست اشاره کرد و در خواست سکوت نمود آن اقیانوس متلاطم و پر خروش جمعیت که از هر سویش صداها و هیاهو بلند بود آنچنان ساکت و آرام شد که گویى نفسها در سینهها حبس شده و مرغ مرگ بر سرشان سایه افکنده است، آرى اگر آن هیبت الهى و آن أبهت محمدى که به زینب جلال و بزرگوارى داده بود نمىبود هیچ قدرتى نمىتوانست در آن موقعیت آن شور و غوغاء و آن ولوله و هیاهو را خاموش سازد.
راوى مىگوید: همین که زینب دختر على (علیه السلام) به مردم اشاره کرد نفسها از حرکت ایستاد، و زنگولهها از صدا ایستادند آنگاه زینب با آرامش خاطر و بدون اضطراب و آشفتگى، بسیار متین و با حواس جمع، على وار شروع به سخنرانى کرد و در آن اجتماع وحشتناک که بین چنگ و دندان دشمن قرار داشت دست به افشاگرى زد و بسیارى از فضایح و جنایات بنى امیه را براى مردم تشریح کرد و فرمود، و اینک قسمتهایى از آن بیانات على گونه:
الحمدلله الصلاه على أبى محمد و آله الطیبین الاخیار. امام بعد، یا اهل الکوفه! یا اهل الختل و الغدر، أتبکون؟ فلا رقأت الدمعه، و لا هدأت الرنه، انما مثلکم کمثل التى نقضت غزلها من بعد قوه انکاثاً، تتخذون أیمانکم دخلاً بینکم، الا و هل فیکم الا الصلف و النطف و العجب و الکذب و الشنف، و ملق الماء، و غمز الاعداء، او کمرعى على دمنه، او کقصه على ملحوده، الا بئس ما قدمت لکم انفسکم ان سخط الله علیکیم، و فى العذاب انتم خالدون.
اتبکون و تنتحبون، اى والله! فابکوا کثیراً و اضحکوا قلیلاً فلقد ذهبتم بعارها و شنارها، و لن ترحضوها بغسل بعدها ابداً، و این ترحضون، قتل سلیل خاتم النبوه؟، و معدن الرساله، و سید شباب أهل الجنه ألاسماء ما تزرون.
فتعساً و نکساً و بعداً لکم و سحقاً، فلقد خاب السعى، و تبت الایدى، و خسرت الصفقه، و بؤتم بغضب من الله و رسوله، و ضربت علیکم الذله و المسکنه.
ویلکم یا اهل الکوفه!، أتدرون اى کبد لرسول الله فریتم؟ و اى کریمه له ابرزتم؟ و اى دم له سفکتم؟ و اى حرمه له انتهکتم؟ لقد جئتم شیئاً اداً، تکاد السماوات تنفطون منه، و تنشق الارض، و تخر الجبال هداً.
و لقد أتیتم بها خرقاء، شوهاء، کطلاع الارض، و ملاء السماء، أفعجبتم أن مطرت السماء دما؟ و لعذاب الاخره أخزى و هم لا ینصرون، فلا یستخفنکم المهل، فانه لا یخفره البدار، و لا یخاف فوت الثار، و ان ربکم لبالمرصاد.(520)
نخست خدا را سپاس مىگزارم و به جان مقدس محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) پدر عزیزم و دودمان پاک و برگزیدهاش درود مىفرستم.
و بعد، با شما مردم سخن مىگویم اى اهل کوفه! اى حیله گران و اى نیرنگ بازان! بر ما اشک حسرت مىریزید؟ اشک بریزید که خدا کند این چشمها یک لحظه از سیلاب اشک عارى نماند، و شیون برآورید که شیوه شما جز شیون مباد! شما بدان پیرزنى مىمانید که تارهایى را که با دست محکم مىتابید بى درنگ آنها را مىگشود، شما نیز رشته عهد و پیمان را محکم بستید و باز آنرا گسسته و بدان پایبند نماندید، شما جز لاف زنى و گزافه گویى و پستى و کوته نظرى چه دارید؟ جز کینه توزى و دروغپردازى چه مىدانید؟ مانند کنیزکان، شیرین زبانى مىکنید تا زهر تلخى را که در کام دارید به کار برید و دشمن را با غمزه و کرشمه به سوى خود بخوانید، شما مانند علف زارى مىمانید که بر مزبله و لجنزار دامن سبز برکشیده باشد ولى ریشه در پلیدیها فرو برده و آب از نمهاى نجس بنوشد که هر چه سبزى و شادابى بنماید چریدن را نشاید، یا مانند قبرى مىمانید که ظاهرش سفید و گچکارى شده ولى در باطنش جیفه و مردار گندیدهاى وجود داشته باشد. (شما ظاهرى پر زرق و برق و اسلام نما دارید، ولى باطنى گندیده و دل آزار).
اى اهل کوفه! بیدار باشید و بدانید که با دست خویش تیشه بر ریشه خویشتن زدید و خشم یزدان و عذاب جاویدان را بر خود آماده کردید.
بر ما اشک مىریزید و شیون مىکنید؟ آرى بگریید و بسیار هم بگریید، سوگند به خدا! که شما به این گریهها و نالهها سزاوارید شما آن چنان به ننگ اندر افتادهاید و خود را به عیب وعار، آلایش دادهاید که لکه ننگ آن، با هیچ آبى هرگز شسته نخواهد شد، چگونه توانید شست؟ و چگونه توانید شست؟ و چگونه جبران خواهید کرد؟ آن نازنین جگر گوشه پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را که با دست شما بر خاک کربلا افتاد و در خون خویش غلطید؟ او کانون رسالت، او زعیم قوم و زبان شما، و مشعل راه شما و پناه نیکان شما، و مرجع مصائب و پیش آمدهاى ناگوار شما، و سید جوانان اهل بهشت بود، آه چه بزرگ گناهى را مرتکب شدهاید...!
الهى که نابود گردید! و براى همیشه سرنگون شوید! نیست بشوید، بمیرید، هرگز راه چاره نجوئید، دستتان بشکند، همواره در زیان و خسران به سر ببرید، شما به خشم و غضب خدا و پیغمبرش (صلى الله علیه و آله و سلم) برگشتید، و غرق در ذلت و زبونى شدید.
واى بر شما اى اهل کوفه! آیا مىدانید چه خنجرى در قلب پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرو بردهاید؟ آیا مىدانید چگونه به حریم او بى احترامى کرده و حرم او را از پرده بیرون افکندید؟ آیا مىدانید چه خونى از او ریختهاید؟ لقد جئتم شئیاً اداً دیگر این زشتى نتوان بیاد آورد که شما کردید، جاى آن دارد که به خاطر بزرگ گناهى که کردهاید آسمانها بشکافد و زمین پاره پاره شود و کوهها فرو ریزد.
چه مىدانید که چه کردهاید؟ کار بسیارى احمقانه و زشت، و بسیار بزرگ انجام دادید، به بزرگى آسمانها و زمین، چه شگفتى برید اگر آسمان بر آن کشتگان سیلاب خون ببارد، و راستى کیفرى که به روز رستاخیز بهره ستمکاران خواهد شد عظیمتر و رسواتر خواهد بود و لعذاب الآخره اخزى و هم لا ینصرون.
فلا یستخفنکم المهل... پس بدین دو روزه فرصتى که جستهاید مغرور نباشید، و از مکافات عمل، غافل نشوید زیرا خداوند در مکافات عجله نمىکند، و بیم آن ندارد که وقت انتقام بگذرد، زیرا که خداوند پیوسته در کمین گناهکاران است، و در پیشگاه او نمىتوان نیرنگ به جاى رنگ به کار برد فانه لا یحفزه البدار، و لا یخاف فوت الثار، و ان ربکم لبالمرصاد.(521)
سخن که بدین جا رسید امام سجاد (علیه السلام) به عمهاش فرمود: اسکتى یا عمه، فأنت بحمدالله عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه اى عمه بزرگوار! بس است، دیگر سخن مگوى، تو بحمدالله دانشمند بدون استاد و داناى بدون آموزگارى.(522)
حضرت زینب (علیها السلام) رشته سخن را به پایان برد. مردمى که تا آن لحظه غرق در مطالع دنیا بودند و نمىدانستند چه جنایتى کردهاند؟ سخنان داغ و آتشین زینب (علیه السلام) در دلها اثر گذاشت و فهمیدند چه جنایت بزرگى را مرتکب شدهاند، مات و مبهوت بودند و نمىدانستند چه باید بکنند؟
سلام
ممنون خیلی دنبال خوندن این خطبه بودم.دستت درد نکنه
گاهی اوقات یاد این فراز از زیارت امام حسین ع میفتم که "یا لیتنی کنت معک " میگه واقعا اگه من اون موقع بودم کجابودم و با کی بودم؟مرحوم آقاسی در قسمتی از اشعارش میگه:
.
.
.
شیعه بی درد! زخم بی نمک! *
بس کن این« یا لیتنی کنت معک » *
.
.
.
وای بر ما