شیعیان که خبر ورود حضرت مسلم را دریافتند دسته دسته جهت خیر مقدم و اظهار اطاعت و فرمانبردارى از او به دیدنش مىآمدند و مسلم نیز از استقبال و توجه مردم خوشحال و خرسند بود، و در همان اجتماع مردم که به دیدنش مىآمدند نامه حضرت سید الشهداء (علیه السلام) را برایشان مىخواند و آنان نیز از خوشحالى گریه مىکردند.
عباس بن ابى شبیب شاکرى، پس از استماع نامه حضرت امام (علیه السلام) بلند شد و گفت: من از دل این مردم خبر ندارم و از آن چیزى به شما نمىگویم و شما را با سخنان آنها فریب نمىدهم (مواظب باش فریب آنها را نخورى) و من تنها از آنچه خودم به آن عقیده دارم و تصمیم بر آن گرفتهام به شما قول دهم: به خدا سوگند من شخصاً گوش به فرمان شما هستم و پیوسته با دشمن شما مىجنگم و براى رضاى خدا تا به لقاء الله نپیوستهام دست از حمایت شما برنخواهم داشت.
حبیب بن مظاهر بن عابس گفت: با کلام مختصر و مفید، حق سخن را أدا کردى و من نیز به خدایى که شرى ندارد همواره مانند تو خواهم بود (و انا والله الذى لا اله الا هو على مثل ما آنت علیه).
سعید بن عبدالله حنفى نیز سخنى همانند آنان را گفت.(83)
و خلاصه شیعیان پیوسته مىآمدند و با حضرت مسلم بیعت مىکردند و پیمان وفادارى مىبستند، به اندازهاى که هجده هزار نفر از بیعت کنندگان دفتر حضرت مسلم را امضاء کرده بودند.(84) و بنابر قولى بیست و پنج هزار نفر(85) و در حدیث شعبى تا چهل هزار نفر ذکر کردهاند.(86)
پس از انجام تشریفات بیعت، جناب مسلم و عابس بن ابى شبیب شاکرى نامهاى براى سید الشهداء نوشتند و جریان اجتماع مردم کوفه و اعلان آمادگى آنان را جهت اطاعت و انتظار تشریف فرمائى امام را براى آن حضرت خبر دادند و افزودند: پیشاهنگ و پیشرو، به بستگان خود دروغ نمىگوید مردم کوفه بالغ بر هیجده هزار نفر با من بیعت کردهاند، بنابراین به مجرد اینکه نامه من به دست شما رسید به این سوى حرکت کن.(87)